تلاش غورباقه ای

چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان سه تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند .

بقیه ی قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چه قدر عمیق است به سه قورباغه ی دیگر گفتند :
که دیگر چاره ای نیست . شما به زودی خواهید مرد.
 
هر سه  قورباغه این حرفها را نادیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند که از گودال بیرون بپرند .
اما قورباغه های دیگر دائما به آنها می گفتند که دست از تلاش بردارید ، چون نمی توانید از گودال خارج شوید ، به زودی خواهید مرد.

بالاخره یکی از سه قورباغه تسلیم گفته های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت او بی درنگ به ته گودال پرتاب شد و مرد.
غورباقه دوم پس از تلاش بسیار با نا امیدی تسلیم گفته غورباقه های بیرون گود شد. دست از تلاش برداشت ، به ته گودال پرتاب شد و مرد.
 
اما قورباغه ی دیگر با حداکثر توانش برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد .
بقیه ی قورباغه ها فریاد می زدند که دست از تلاش بردار ،‌
اما او با توان بیشتری تلاش کرد و بالاخره از گودال خارج شد !
 
وقتی از گودال بیرون آمد ،‌ بقیه ی قورباغه ها از او پرسیدند : مگر تو حرفهای ما را نشنیدی ؟ جوابی نداد و
معلوم شد که قورباغه ناشنواست ، در واقع او در تمام مدت  فکر می کرده که دیگران او را تشویق می کنند.

بهانه:

سلام . خوب هستین.بروبچ ببخشید که دیر آپیدم و میخواستم بگم که از این هفته امتحانات دانشگاه شروع میشه به همین خاطر شاید نتونم چند روزی رو در خدمتون باشم. و برای همین این آپ رو زدم که یه چند روزی که من نیستم سرگرم باشید هر روز قش قش بخندین.

و یه توصیه هم دارم برای خانمهای محترم بازدید کننده وبلاگم مخصوصا م . ب . ت . ....... ازتو خواهش میکنم . تمنا دارم که به خاطر دوری من خودکشی نکنید. بد اخلاقی نکنید . جواب سر بالا به پدر و ماردتون ندید. به هر بزرگترا گوش کنید. هر شب مسواک بزنید. بعد از دستشویی( گلاب به روتون) دستاتون بشورید. دیوانه نشید. گوشه گیر نشید. بیمار و مریضی  و اینجور چیزها نگیرید. در خلوتتون و رویاهاتون با بنده حرف نزنید چون سرم شلوغه و نمیتونم باهاتون حرف بزنم. گریه نکنید. چون من که جایی نمیرم . فقط یه چند روزی رو میرم درس بخونم که یه وقت از قافله مدیران ارشد کشوری عقب نیوفتم. به هر حال وقتی رئیس جمهورمون ادعایی مدیریت جهانی رو داره باید یه جوری حمایتش کرد دیگه. خلاصه اینکه از دوری من بی تابی نکنید و پاتون هی زمین نکوبید. من بر می گردم.

در ضمن ما رم دم افطار دعا کنید( گربه سیا) همین دیگه . تموم شد

بدون شرح

مردی به آرایشگاه رفت تا آرایشگر موهایش را کوتاه کند . آرایشگر که مشغول کار شد طبق عادت همیشگی با مشتری شروع به صحبت کرد . درباره موضوعات گوناگونی صحبت کردند تا موضوع گفتگو به خدا رسید . آرایشگر گفت : من هرگز به خدا اعتقاد ندارم . مشتری پرسید : چرا اینگونه فکر می کنی ؟ آرایشگر گفت : کافی است پایت را از اینجا بیرون بگذاری و به خیابان بروی و دریابی که خدا وجود ندارد . چرا این همه آدم بیمار و فقیر در جهان هست ؟ اگر خدا هست وجود این همه آواره به چه معنی است ؟ دلیل این همه مشکل که مردم دارند چیست ؟
اگر خدا هست پس نباید رنجی وجود داشته باشد . من نمی توانم تصور کنم خدایی که همه را دوست دارد ، اجازه دهد این وضعیت ادامه داشته باشد . مشتری لحظه ای فکر کرد ولی نخواست جوابش را بدهد که مبادا مشاجره ای در بگیرد . بعد از اتمام کار وقتی مشتری آرایشگاه را ترک کرد درست همان لحظه مردی را با موهای بسیار بلند و ریش های ژولیده و بسیار کثیف دید. مشتری به آریشگاه برگشت و به آرایشگر گفت : آیا می دانی که در دنیا هرگز آرایشگر وجود ندارد ؟
آرایشگر گفت : چگونه چنین ادعائی می کنی, در حالی که من اینجا هستم و همین چند دقیقه پیش موهای ترا اصلاح کرده ام ؟ مشتری ادامه داد : آرایشگر وجود ندارد چون اگر وجود داشت آدمی به آن شکل و شمایل با آن موهای بلند و ژولیده وجود نداشت و اشاره کرد به همان مرد کثیف و ژولیده که حالا داشت از مقابل آرایشگاه عبور می کرد . آرایشگر گفت : نه, من وجود دارم, چرا آن مرد به پیش من نمی آید ؟ مشتری گفت : و نکته همین جاست , خدا هم وجود دارد. دلیل وجود این همه این مشکلها آن است که مردم به سوی خدا روی نمی آورند و دنبالش نمی گردند.

 

اللهم عجل لولیک الفرج

کلید گم گشته و در وا نمی شه !

فرانسه
در اين کشور درها معمولا قفل نيستند، بنابراين دستگيره در را مي چرخانند و در را باز مي کنند. بعداً ماموران يک کليد يدکي درست مي کنند يا قفل را عوض مي کنند.
آمريکا
بلافاصله F.B.I تعداد 194 نفر از مظنونين القاعده را دستگير و تعدادي از ايرانيان را اخراح مي کند و در بازوجويي اعضاي القاعده تعدادي بمب و موشک و نارنجک و تانک نفربر و موشک ضد موشک در خانههاي آنها پيدا مي کنند، اما کليدي پيدا نمي شود.
آلمان
حتما يک کليد يدکي در جيب هلموت کهل است، آن را از او مي گيرند.
بلژيک
ابتدا مسئول مربوطه به ماموران نامه مي نويسد و اين خبر را مي دهد، بعد موضوع طي نامهاي به وزارت کشور و وزارت امور خارجه خبر داده مي شود، بعد نامههايي براي پارلمان اروپا نوشته مي شود. بعد از نه ماه نامه نگاري کليد خودش پيدا مي شود.
انگلستان
در انگلستان هيچ وقت هيچ کليدي گم نمي شود، مگر اينکه از دهها سال قبل در مورد آن تصميم گرفته شده باشد.
کلمبيا
رئيس جمهور از قاچاقچيان مي خواهد کليد را پس بدهند، آنها هم از او مي خواهند قول بدهد ديگر درها را قفل نکنند.
واتيکان
پاپ از خداوند مي خواهد جاي کليد را نشان بدهد، بعد هم يک کليد ساز مي آورند و در را باز مي کنند.
ايتاليا
گم شدن در اين کشور طبيعي است، بنابراين در را مي شکنند و خسارت آنرا به برلوسکوني مي دهند.
افغانستان
با يک توپ 106 در را از جا مي کنند و در اين ماجرا تعدادي از نيروهاي آمريکايي و القاعده هم به قتل مي رسند.
عراق
چند ساعت منتظر مي مانند تا عمليات استشهادي انجام شود، در جران عمليات در هم باز مي شود و مي بينند صدام آنجا نيست.
سوئيس
براي انتخاب بين باز کردن در يا باز نکردن آن رفراندوم برگزار مي کنند.
روسيه
يکي از دزدهايي که وزير شده است، با يک سنجاق در را باز مي کند.
ايران
ابتدا تعدادي از عوامل نفوذي را که اتفاقا روزنامه نگار هستند دستگير مي کنند، بعد حزب الله از خواهران مي خواهد که مواظب حجابشان باشند، بعد چند روز روزنامه را تعطيل مي کنند، بعد کميسيون تحقيق تشکيل شده و براي يافتن کليد وزارت اطلاعات را در جريان قرار مي دهند، بعد معلوم مي شود که از هر کليدي چهار عدد يدکي در مجلس، رياست جمهوري، شواري نگهبان، ، قوه قضاييه وجود دارد، بعد کليدها را پس از استفسار از شواري نگهبان مي برند و مي بينند هيچکدامشان در را باز نمي کنند. بعد با لگد در را باز مي کنند و مي بينند رييس جمهور يک هفته در آنجا گير کرده بود و جيکش در نمي آمد.

گـلـه مـيـكـرد زِ مـجـنـون لـيـلـي

 گـلـه مـيـكـرد زِ مـجـنـون لـيـلـي             كـه شـده رابـطـه‌ مـان ايـمـيـلـي
حــيــف ازان رابـطـة انـسـانـي               كـه چـنين شـد كـه خـودت ميداني
عـشــق وقـتـي بـشـود دات‌كـامي         حـاصلـش نـيـسـت بـجـز نـاكـامـي
نـازنـيـن خـورده مگـر گـرگ تورا؟             برده يا "دات‌كام" و"دات اُرگ" تورا؟
بــهــرت ايـمـيـل زدم پـيشـترك               جـاي "سابجكت" نـوشـتم بـه درك
بـه درك گـر دل مـن غمگين است           بـه درك گـر غم مـن سنگين است
بـه درك رابـطـه گر خورده تَـرَك               قـطـع آنـهم بـه جـهـنـم، بـه درك!
آنـقـدر دلـخـور ازيـن ايـمـيـلـم                 كـه بـه ايـن رابـطـه هـم بـي ‌مـيـلم
مـرگ لـيـلي، نِت و مِت را ول كن           هـمـه را جاي "اوكِي" ، "كنسِل" كن
OFF كـن كـامـپـيـوتـر را جـانـم               يـار مـن بـاش و بـبـيـن مـن ON ام
اگـرت حـرفـي و پـيـغـامـي هسـت         روي كـاغـذ بـنـويـس بــا دسـت
نــامـه يـك حـالـت ديـگـر دارد                خـــط ِ تـو لـطـف ِ مـكـرر دارد
خسته ازFont و زِFormat شده‌ام          دلـخـور از گـردالـيِ @ شــده‌ام
كرد "ريـپـلاي" بـه لـيـلـي مـجـنـون          كه دلم هست ازين "سابجكت"خون
بـاشـه فـردا تـلـفـن خـواهـم كـرد          هرچه گفتي كـه بكن خـواهم كـرد
زودتـر پـيـش تـو خـواهـم آمـد هي         مـرتـب بـه تـو سر خـواهـم زد
راسـت گـفتـي تـو عـزيـزم لـيـلـي          ديــگر از مــن نــرسـد ايـمـيـلي
نـامـه ‌اي پـسـت نـمـودم بـهـرت           بـه امـيـدي كـه سـرآيـد قـهـرت