گفتند: تو كه بیایی خون به پا میكنی،جوی خون به راه میاندازی........
یا صاحب الزمان
گفتند: تو كه بیایی خون به پا میكنی،جوی خون به راه میاندازی و از كشته پشته میسازی و ما را از ظهور تو ترساندند.
:راستش را به ما نگفتند یا لااقل همة راست را به ما نگفتند.
گفتند: تو كه بیایی خون به پا میكنی،جوی خون به راه میاندازی و از كشته پشته میسازی و ما را از ظهور تو ترساندند.
درست مثل اینكه حادثهای به شیرینی تولد را كتمان كنند و تنها از درد زادن بگویند.
ما از همان كودكی، تو را دوست داشتیم. با همة فطرتمان به تو عشق میورزیدیم و با همة وجودمان بیتاب آمدنت بودیم.
عشق تو با سرشت ما عجین شده بود و آمدنت، طبیعیترین و شیرینترین نیازمان بود.
اما ... اما كسی به ما نگفت كه چه گلستانی میشود جهان، وقتی كه تو بیایی.
همه، پیش از آنكه نگاه مهرگستر و دستهای عاطفه تو را توصیف كنند، شمشیر تو را نشانمان دادند.
آری، برای اینكه گلها و نهالها رشد كنند، باید علفهای هرز را وجین كرد و این جز با داسی برنده و سهمگین، ممكن نیست.
آری، برای اینكه مظلومان تاریخ، نفسی به راحتی بكشند، باید پشت و پوزة ظالمان و ستمگران را به خاك مالید و نسلشان را از روی زمین برچید.
آری، برای اینكه عدالت بر كرسی بنشیند، هر چه سریر ستمآلودة سلطنت را باید واژگون كرد و به دست نابودی سپرد.
و اینها همه، همان معجزهای است كه تنها از دست تو برمیآید و تنها با دست تو محقق میشود.
اما مگر نه اینكه اینها همه مقدمه است برای رسیدن به بهشتی كه تو بانی آنی .
آن بهشت را كسی برای ما ترسیم نكرد.
كسی به ما نگفت كه آن ساحل امید كه در پس این دریای خون نشسته است، چگونه ساحلی است؟!
كسی به ما نگفت كه وقتی تو بیایی:
پرندگان در آشیانههای خود جشن میگیرند و ماهیان دریاها شادمان میشوند و چشمهساران میجوشند و زمین چندین برابر محصول خویش را عرضه میكند.
به ما نگفتند كه وقتی تو بیایی:
دلهای بندگان را آكنده از عبادت و اطاعت میكنی و عدالت بر همه جا دامن میگسترد و خدا به واسطة تو دروغ را ریشهكن میكند و خوی ستمگری و درندگی را محو میسازد و طوق ذلت و بردگی را از گردن خلایق برمیدارد.
به ما نگفتند كه وقتی تو بیایی:
ساكنان زمین و آسمان به تو عشق میورزند، آسمان بارانش را فرو میفرستد، زمین، گیاهان خود را میرویاند... و زندگان آرزو میكنند كه كاش مردگانشان زنده بودند و عدل و آرامش حقیقی را میدیدند و میدیدند كه خداوند چگونه بركاتش را بر اهل زمین فرو میفرستد.
به ما نگفتند كه وقتی تو بیایی:
همة امت به آغوش تو پناه میآورند همانند زنبوران عسل به ملكة خویش.
و تو عدالت را آنچنان كه باید و شاید در پهنة جهان میگستری و خفتهای را بیدار نمیكنی و خونی را نمیریزی.
به ما نگفته بودند كه وقتی تو بیایی:
رفاه و آسایشی میآید كه نظیر آن پیش از این، نیامده است. مال و ثروت آنچنان وفور مییابد كه هر كه نزد تو بیاید فوق تصورش، دریافت میكند.
به ما نگفتند كه وقتی تو بیایی:
اموال را چون سیل، جاری میكنی، و بخششهای كلان خویش را هرگز شماره نمیكنی.
به ما نگفتند كه وقتی تو بیایی:
هیچكس فقیر نمیماند و مردم برای صدقه دادن به دنبال نیازمند میگردند و پیدا نمیكنند. مال را به هر كه عرضه میكنند، میگوید: بینیازم.
ای محبوب ازلی و ای معشوق آسمانی!
ما بیآنكه مختصات آن بهشت موعود را بدانیم و مدینة فاضلة حضور تو را بشناسیم تو را دوست میداشتیم و به تو عشق میورزیدیم.
كه عشق تو با سرشتها عجین شده بود و آمدنت طبیعیترین و شیرینترین نیازمان بود.
ظهور تو بیتردید بزرگترین جشن عالم خواهد بود و عاقبت جهان را ختم به خیر خواهد كرد.
كلك مشاطه صنعش نكشد نقش مراد
هركه اقرار بدین حسن خداداد نكرد
نوشته: سید مهدی شجاعی
مرد بغض نمیکند...